جستجو نوشته ها
سایر نوشته های نویسنده

ما احلی اسمكم
چقدر بردن نام شما شيرين است! احلی من العسل… ای امام رئوف، یا امام رضا!ـبه...

هرچه داریم امانتهای خدا هستند
چوپانی که بسیار مؤمن بود، در روستای دوری زندگی میکرد. روزی تنها پسر نوجوانِ خویش...

اندازه نگه دار که اندازه نکوست
همسایه نیازمندی داشتیم که روزی از مادرم کاسهای نخود خواست.
مادرم به او از منزل نخود...

مادری که در جوانی، پیر شد
دکتری به خواستگاری دختری رفت، ولی دختر او را رد کرد و گفت:
به شرطی...
راحیل زارعی
عالی